کارایی بازار یکی از مهمترین مفاهیم در اقتصاد است که به ارزیابی عملکرد بازارهای مالی اشاره دارد. در واقع، کارایی بازار سرمایه به دقت و صحت قیمتها و بهروزرسانی آنها وابسته است. هر گونه عدم کارایی در بازار ممکن است به علت عدم شفافیت، کنترل ارزش، اطلاعات ناقص، حضور بازارهای غیررسمی و یا سایر عوامل باشد. این عدم کارایی بازار می تواند منجر به از دست دادن فرصت های سودآور و یا کاهش قابل توجهی سطح رفاه مردم شود.
در این مقاله در ابتدا به این سوال پاسخ میدهیم که کارایی بازار چیست و سپس به مفاهیمی نظیر بیقاعدهگیهای بازار و سوگیریهای ذهنی در بازار سرمایه خواهیم پرداخت.

کارایی بازار چیست؟
یکی از مباحث اصلی در مدیریت سرمایهگذاری، کارایی بازارهای مالی است. کارایی در بازارهای مالی به چند دسته تقسیم میشود که عبارتند از:
- کارایی تخصیصی
- کارایی عملیاتی
- کارایی اطلاعاتی
کارایی تخصیصی
در کارایی تخصیصی، منابع موجود در بازار در کارآمدترین و سودآورترین پروژهها سرمایهگذاری میشوند.
کارایی عملیاتی
منظور از کارایی عملیاتی بازار این است که سرعت معاملات و مبادلات در بازار بالا باشد و انجام معاملات با پایینترین سطح هزینه صورت گیرد. این نوع کارایی منجر به افزایش سرعت نقدشوندگی داراییها میشود.
کارایی اطلاعاتی
در کارایی اطلاعاتی، که بیشتر مد نظر بحث امروز ماست، به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که آیا بازارهای مالی از نظر اطلاعاتی کارا هستند یا نه. پاسخ به این سوال نتایج مهمی را برای مدیریت سرمایهگذاری به همراه دارد؛ چرا که درصورت کارا بودن بازار، قیمت اوراق بهادار (مثلا سهام) منعکسکننده کلیه اطلاعات مربوط به آن است. اما در صورتی که بازارها کارا نباشند صرف وقت و هزینه برای کسب اطلاعات و تحلیل آنها میتواند منجر به کسب بازده بالاتر شود.
در صورتیکه کارایی اطلاعاتی بازار سرمایه در سطح مناسبی باشد، استراتژیهای فعال یا مبتنی بر تحلیلهای بنیادی و تکنیکال میتوانند منجر به بازده بالاتر از بازده تعدیل شده با ریسک شوند.

فرضیه بازارهای کارا چیست؟
فرضیه بازارهای کارا توسط جین فاما اقتصاددان مالی دانشگاه شیکاگو به سه شکل زیر معرفی شده است:
- شکل ضعیف
- شکل نیمهقوی
- شکل قوی
شکل ضعیف فرضیه کارایی بازارها
در شکل ضعیف فرضیه کارایی بازارها، قیمتها منعکسکننده کلیه اطلاعات گذشته اوراق بهادار هستند، بنابراین کلیه دادههای مربوط به معاملات قبلی در قیمتها منعکس شده و سرمایهگذاران قادر نخواهند بود با استفاده از این دادهها قیمتهای آینده را پیشبینی کنند.
این شکل از کارایی بازارها به طور خاص در تقابل با تحلیل تکنیکال است که تلاش میکند با بررسی الگوهای قیمتی گذشته روند قیمتها در آینده را پیشبینی کند.
شکل نیمهقوی فرضیه کارایی بازارها
در شکل نیمه قوی این فرضیه، قیمتها دربردارنده کلیه اطلاعات منتشر شده و عمومی درباره یک سهم یا دارایی هستند. بنابراین، سرمایهگذاران نمیتوانند تنها با تکیه بر اطلاعات انتشار یافته بازدهی تعدیل شده با ریسک کسب کنند.
در این حالت، به محض انتشار اطلاعات جدید، این اطلاعات در قیمت سهام شرکتها منعکس خواهد شد. میدانیم که این موضوع برای بازار سرمایه در کشور ما برخلاف بازارهای جهانی چندان صادق نیست.
سوای بحث کارایی اطلاعاتی، بحث کارایی عملیاتی در اینجا مطرح میشود، یعنی به محض انتشار خبر یا اطلاعات جدید، بازار واکنش نشان میدهد، لکن با پدیدهای به اسم صف خرید یا صف فروش مواجه شده و تا رسیدن به تعادل ممکن است بعضا تا چندین ماه هم به طول بیانجامد. حتی با وجود دستورالعملهایی نظیر رفع گره معاملاتی و ….
شکل قوی فرضیه کارایی بازارها
کارآیی بازارها در شکل قوی خود ادعا میکند که قیمتها منعکس کننده کلیه اطلاعات عمومی و پنهان شرکتها بوده و نمیتوان به کمک کسب اطلاعات نهانی از شرکتها بازده مازاد کسب کرد. برای آزمون شکل قوی، محققان بررسی میکنند که آیا با استفاده از اطلاعات نهانی شرکتها میتوان بازده مازاد کسب کرد یا نه.
دقت کنید که شکل قوی فرضیه کارایی کلیترین و شکل ضعیف کارایی جزئیترین نوع کارآیی هستند، بنابراین شکل قوی در بردارنده شکل نیمهقوی و ضعیف بوده و شکل نیمهقوی نیز در بردارنده شکل ضعیف است.
مطالعات بسیار زیادی برای آزمون اشکال کارایی بازارها صورت گرفته و جمع بندی آنها در مورد بازارهای توسعه یافته مانند بازار بورس آمریکا، انگلستان و ژاپن این است که شکل ضعیف و نیمهقوی این فرضیه را تایید اما شکل قوی را تایید نمیکنند. اما در کشورهای درحال توسعه شواهدی مبنی بر عدم تایید شکل ضعیف و نیمهقوی نیز وجود دارد.
ارتباط تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی و فرضیه کارایی
سوالی که در رابطه با فرضیه کارآیی، به طور خاص شکل نیمهقوی آن و تحلیل بنیادی مطرح میشود این است که اگر به کمک تحلیل اطلاعات انتشار یافته توسط شرکت نمیتوان بازده مازاد کسب کرد، آیا تحلیل بنیادی فلسفه وجودی خود را از دست میدهد؟
اولا باید گفت تحلیل بنیادی یعنی گردآوری و پردازش و تحلیل اطلاعات شرکتها که خود یکی از عوامل افزایش کارآیی در بازارهاست، زیرا اگر هیچ سرمایهگذاری اقدام به تحلیل و بررسی ارزش ذاتی و قیمت سهام نکند طبیعتا کارآیی بازارها نیز به خودی خود ایجاد نخواهد شد.
ثانیا مطالعاتی وجود دارد که نشان میدهد تحلیلگران ممکن است هر یک مزیت نسبی خاصی در تحلیل اطلاعات مشابه داشته باشند و بنابراین تحلیلگران بنیادی میتوانند بدین وسیله خود را از دیگران متمایز ساخته و کسب سود کنند.
در خصوص شکل ضعیف کارآیی و تحلیل تکنیکال نیز باید گفت شکل ضعیف کارآیی ادعا نمیکند که هیچ کس در هیچ زمانی قادر به کسب بازده مازاد با استفاده از دادههای گذشته نخواهد بود، بلکه این شکل کارآیی بیان میکند که امکان بهرهبرداری از یک فرصت سود یا آربیتراژ برای همیشه مهیا نخواهد بود، زیرا به محض شناسایی چنین الگویی سرمایهگذاران با هجوم به آن فرصت سودآوری بیشتر را از بین خواهند برد.
از نظر مدیریت سبد سرمایهگذاری نیز نباید فراموش کرد که تنها هدف مدیریت سرمایهگذاری کسب بازده مازاد نیست، بلکه هر سبد سرمایهگذاری در هنگام تاسیس، اهداف تعیین شدهای از نظر میزان بازده و ریسک دارد و با توجه به ویژگیها و نیازهای سرمایهگذاران و نیز میزان ریسکپذیری یا ملاحظات مالیاتی، ترکیب خاصی از ریسک و بازده را به سرمایهگذاران ارائه میکند.
برای سنجش میزان توان خود در تحمل ریسک، پیشنهاد میشود آزمون ریسکپذیری که توسط شرکت سبدگردان سرمایه و دانش آماده شده است را انجام دهید.

مالی رفتاری چیست؟
بخش عمدهای از تئوریهای مالی و اقتصادی از جمله تئوریهای مدرن مالی که فرضیه کارایی بازار در این زمره قرار دارد بر مبنای این پیشفرض بنا شدهاند که افراد در سرمایهگذاری، رفتاری منطقی داشته و تمامی اطلاعات در دسترس را در تصمیمگیریهای خود لحاظ میکنند. این در حالی است که شواهد بسیاری از رفتارهای غیرمنطقی و اشتباهات مکرر در تصمیمات مالی افراد ثبت شده است.
مالی رفتاری به کاربرد روانشناسی در مباحث مالی میپردازد و با بررسی رفتار سرمایهگذاران تاثیرات این رفتارها بر بازارهای مالی را مورد بررسی قرار میدهد. این حوزه در دهههای اخیر و در پاسخ به کاستیهای تئوری مدرن مالی در توضیح رفتارهای مشاهده شده در سرمایهگذاران و بازارهای مالی پدید آمده است.
اصطلاح مالی رفتاری در بسیاری از کتابها و مقالات حوزه مالی به چشم میخورد ولی هنوز بسیاری از افراد درک روشنی از مفهوم آن ندارند. یک دلیل آن میتواند تعدد مباحث مشابه باشد. مباحثی چون علوم رفتاری، روانشناسی سرمایهگذاران، روانشناسی شناختی، اقتصاد رفتاری، اقتصاد تجربی و …
مبحث مالی رفتاری به دو زیرمجموعه تقسیم میشود:
- رفتاری خرد که به بررسی رفتار غیرمنطقی سرمایهگذاران به صورت انفرادی میپردازد.
- مالی رفتاری کلان که به بررسی بیقاعدگیها در کلیت بازار میپردازد.
بی قاعدگی های بازار
علی رغم وجود شواهد گسترده مبنی بر کارایی بازارها، محققان در دهههای اخیر با بررسی روند بازده سهام، الگوهای رفتاری زیادی را که با رفتار پیشبینی شده توسط فرضیه کارایی بازارها سازگاری ندارند شناسایی کردهاند.
بیقاعدگیهای شناسایی شده را میتوان به دو دسته اصلی سریزمانی و برشعرضی تقسیم کرد. تعدادی از بیقاعدگیهای شناسایی شده نیز در این دو دسته جای نمیگیرند.
بیقاعدگیهای سریزمانی
منظور از بی قاعدگیهای سریزمانی بیقاعدگیهایی است که در زمانهای خاص برای کل بازار بروز میکنند. این بیقاعدگیها به دو دسته زیر تقسیم می شوند:
- بیقاعدگیهای تقویمی
- بیقاعدگیهای شتاب و واکنش بیش از حد
بیقاعدگیهای تقویمی
منظور از بیقاعدگیهای تقویمی بیقاعدگیهایی است که در روزها یا زمانهای مشخصی در سال رخ میدهند. به عنوان مثال، یکی از شاخصترین بیقاعدگیها در بازارهای اروپا و آمریکا اثر ژانویه است که براساس این بیقاعدگی، در ماه ژانویه بازده بازار سهام به طور معناداری بالاتر از سایر ماههای سال است. نمونه یکشنبههای سیاه در بازار ایران.
بیقاعدگیهای شتاب و واکنش بیش از حد
بیقاعدگیهای شتاب مربوط به الگوهای کوتاه مدت قیمت سهام بوده و بیان میکنند که سهام پربازده در یک بازه زمانی مشخص (مثلا یک سال گذشته) در آینده (مثلا یک ماه آینده) نیز بازده بالایی دارند و بالعکس سهام کم بازده در دورههای بعدی نیز بازده پایینی دارند.
بنابراین این بیقاعدگی با شکل ضعیف کارایی بازار که قیمتها را قابل پیشبینی به کمک دادههای تاریخی نمیداند ناسازگار است. در مقابل، بیقاعدگیهای واکنش بیش از حد بیان میکنند که شرکت های پربازده در یک بازه سه تا پنج ساله معمولا در سالهای بعد بازده پایینی دارند و شرکتهای کم بازده در آینده بازده بالایی خواهند داشت.
بیقاعدگیهای برش عرضی
دسته دیگری از بی قاعدگیها تحت عنوان بیقاعدگیهای برش عرضی شناخته شده و مربوط به تفاوت بازده سهام مختلف نسبت به هم در هر مقطع زمانی هستند. مهمترین این بیقاعدگیها اثر اندازه نام دارد.
منظور از اثر اندازه این است که شرکتهای کوچک در مقایسه با شرکتهای بزرگ بازده تعدیل شده با ریسک بالاتری دارند. البته برخی مطالعات انجام شده وجود این اثر را در سالهای اخیر تایید نکردهاند. این مورد را زیاد مشاهده کردیم که حرکت سهام شرکتهای با ارزش بازار بزرگ به سمت ارزش ذاتی آنها کندتر از شرکتهای با ارزش بازار پایینتر اتفاق میافتد.
بیقاعدهگی صندوقهای سرمایهگذاری
علاوه بر بی قاعدگیهای ذکرشده انواع دیگری از بی قاعدگیها مانند کمتر بودن قیمت نسبت به ارزش ذاتی صندوقهای سرمایهگذاری با سرمایه ثابت نیز شناسایی شده اند.
منظور از این بیقاعدگی این است که ارزش ذاتی صندوقهای سرمایهگذاری با سرمایه ثابت که با خالص ارزش داراییها یا NAV سنجیده میشود معمولا بالاتر از قیمت آن در بازار است.
مشابه این پدیده را در سهام شرکتهای سرمایهگذاری در بورس تهران نیز میتوان مشاهده کرد و شواهد تجربی حاکی از آن است که معمولا قیمت سهام این شرکتها ۱۰ تا حتی ۵۰ درصد کمتر از NAV آنهاست.

انواع سوگیریهای ذهنی در بازار سرمایه
نکتهای که در رابطه با بیقاعدگیهای بازار و نتایج آن از نظر کارایی بازارها باید مد نظر داشت این است که اولا بهرهبرداری از فرصتهای سودآوری ناشی از این بیقاعدگیها معمولا دشوار است. هزینههای معاملات، عدم امکان فروش استقراضی به میزان لازم و عواملی از این دست، سود ناشی از این بیقاعدگیها را در عمل کاهش میدهد.
به علاوه برخی از این بیقاعدگیها ممکن است به دلیل عوامل ریسک شناخته نشده باشند. به عنوان مثال، در حال حاضر تحقیقات زیادی بر روی بیقاعدگی شتاب در حال انجام است که برخی از آنها نشان میدهد استراتژی شتاب همراه با دورههای با بازده به شدت منفی است که یکی از نمونههای آن در سال ۲۰۰۹ مشاهده شد.
از سوی دیگر مالی رفتاری خرد عمدتا بر سوگیریها یا تورشها یا biasهای شناختی انسانها تمرکز دارد و تاثیر آنها را بر تصمیمهای افراد در بازارهای مالی تحلیل و بررسی میکند. تورشها به دو نوع شناختی و احساسی تقسیم میشوند. برخی از مهمترین تورشهای شناختی عبارتند از:
- اعتماد به نفس بیش از حد
- نمایندگی
- در دسترس بودن
- بهخودگیری
- تایید (تصویب)
- صعودی
- حسابداری ذهنی
- احساسی زیان گریزی
- اجتناب از پشیمانی

اعتماد به نفس بیش از حد
اعتماد به نفس بیش از حد بیان میکند که افراد همواره تواناییهای خود در پیشبینی بازار و انتخاب سهام پربازده را بیش از آنچه هست برآورد میکنند. همچنین دقت اطلاعاتی را که به آنها ارائه میشود بیش از آنچه که واقعا هست میپندارند. این پدیده میتواند منجر به فاصله گرفتن قیمت سهام از ارزش ذاتی آن شده و به علاوه سرمایهگذاران را وادار به خرید و فروش بیش از اندازه سهام و پرداخت هزینههای اضافی میکند.
نمایندگی
ممکن است یک سرمایهگذار با یک فرصت سرمایهگذاری که حاوی برخی از عناصر نماینده یک سرمایهگذاری خوب باشد مواجه شود. سرمایهگذار از نظر ذهنی تمایل دارد که این فرصت سرمایهگذاری را که شاید اتفاقا یه تهدید هم باشد در ذهنش در دستهبندی سرمایهگذاریهای خوب جای دهد. عرضههای اولیه میتوانند نمونه خوبی برای سوگیری نمایندگی باشند.
در دسترس بودن
این تورش موجب میشود که فرد تصمیمگیری خود را بر اساس میزان در دسترس بودن اطلاعات و ممکنالوقوع بودن اتفاقات انجام میدهد. تبلیغات برای صندوقهای سرمایهگذاری یک نمونه از این تورش هستند. سرمایهگذارانی که به طور مکرر با تبلیغ یک صندوق سرمایهگذاری مواجه میشوند به احتمال بیشتری آن صندوق را از بقیه برتر میشمارد حتی اگر اینچنین نباشد.
بهخودگیری
این تورش تمایل افراد برای نسبت دادن موفقیتهای خود در سرمایهگذاری به استعداد و بینش بالای شخصی خود و شکستهایشان به عوامل بیرونی نظیر شانس بد را بیان میکند.
تایید (تصویب)
سرمایهگذاران پس از اتخاذ یک تصمیم، مثلا خرید یک سهم، عمدتا تمایل دارند اطلاعاتی دریافت کنند که تصمیم آنها را تایید میکند و اطلاعاتی که تصمیم آنها را زیر سوال میبرد نادیده میگیرند.
صعودی
تورش صعودی موجب میشود سرمایهگذاران در موقعیتهای زیانده خود سرمایهگذاری بیشتری کنند زیرا در مقایسه با موقعیتهای سودده احساس مسئولیت بیشتری دارند.
حسابداری ذهنی
منظور از حسابداری ذهنی این است که سرمایهگذاران به جای بررسی سبد سرمایهگذاری خود به سود و زیان تک تک داراییها به صورت جداگانه توجه کرده و هر سرمایهگذاری را اصطلاحا در یک حساب ذهنی مجزا نگهداری میکنند.
احساسی زیانگریزی
یکی از مهمترین تورشهای احساسی زیان گریزی است. در بسیاری از مدلهای مالی، فرض بر این است که افراد ریسکگریز هستند. ریسکگریزی به این معناست که افراد تنها در صورتی حاضر به پذیرش ریسک میشوند که پاداش متناسبی را ببینند. در مدل های مالی ریسکگریزی معمولا به صورت متقارن وجود دارد؛ یعنی هم در مورد کسب سود و هم در مورد کسب زیان.
در مقابل، تئوری های مالی رفتاری بر این باورند که ریسک گریزی در حال سود و زیان با یکدیگر متفاوت است. به طور خاص، افراد به یک زیان مشخص وزن بسیار بیشتری نسبت به سود مشابه میدهند. به علاوه، افراد در مواجهه با زیان حتی رفتار ریسک جویانه نیز بروز میدهند.
به عنوان مثال، یکی از پدیدههای مشاهده شده این است که افراد سهام سودآور خود را خیلی زود میفروشند و سهام زیانده را برای مدتهای مدید در سبد خود نگه میدارند. این پدیده را نمیتوان صرفا با استفاده از ریسکگریزی توضیح داد. اما زیانگریزی بیان میکند که افراد در مواجهه با سهام سودده ریسکگریزند و بنابراین به جای نگهداری سهم برای زمان بیشتر و پذیرش ریسک آن ترجیح میدهند سهم را هرچه زودتر فروخته و به سود کسب شده دست پیدا کنند.
در مقابل، برای سهام زیانده افراد رفتار ریسکجویانه بروز میدهند و ریسک نگهداری سهم را در مقابل پذیرش زیان کسب شده (و فروش سهم) ترجیح میدهند. جالب این که این میزان رفتارهای غیرمنطقی بر حسب سن و جنسیت افراد متفاوت است.
برای نمونه بررسیهای یک موسسه معروف مالی به نام مریل لینچ در سال ۲۰۰۵ نشان داده که درجه زیانگریزی در زنان و مردان باهم متفاوت است. برای مثال خانمها با احتمال کمتری نسبت به آقایان سرمایهگذاری زیانده را برای مدت طولانیتری نگه میدارند. و همچنین با احتمال کمتری یک سرمایهگذاری سودآور را خیلی سریع تر از معمول میفروشند. در واقع خانمها در این مورد بهتر عمل میکنند.
اجتناب از پشیمانی
تورش احساسی دیگر اجتناب از پشیمانی است. افرادی که در معرض این تورش هستند از تصمیمگیری پرهیز میکنند چرا که تصور میکنند هر تصمیم آنها منجر به یک نتیجه ناخوشایند برایشان خواهد شد. یک نمونه میتواند آن باشد که سرمایهگذار ممکن است برای مدت بسیار طولانی روی پوزیشن بد ماندگار باشد و سهم را نمیفروشد تا از پذیرش اشتباه و شناسایی زیان پرهیز کرده باشد.
زمانهایی از بازار که برای مدت طولانی قیمتها سرکوب شدهاند معمولا جذابترین فرصتها برای خرید وجود دارد. اما افرادی که از ریسک پیشمانیگریزی برخوردارند معمولا با بیشترین احتمال از این فرصتها جا میمانند.
تورشهای متعدد دیگری نیز در مالی رفتاری شناسایی شدهاند که در اینجا جهت رعایت اختصار به موارد ذکرشده بسنده میکنیم.
نتیجهگیری بحث کارایی بازارهای مالی
یکی از بحث انگیزترین موضوعات مالی در دو دهه اخیر، ارتباط مالی رفتاری و تورشهای شناخته شده با کارایی بازارهاست.
از یک سو، اگر کارآیی بازارها مبتنی بر این فرض باشد که رفتار سرمایهگذاران بر مبنای منطق اقتصادی است بسیار بعید است که با تورشهای متعدد موجود انتظار داشت تصمیمات سرمایهگذاران کاملا عقلایی باشد. از طرف دیگر اگر کارایی بازارها را این گونه تفسیر کنیم که سرمایهگذاران نمیتوانند به طور پیوسته و مداوم بازده (تعدیل شده با ریسک) بالاتر از بازده بازار کسب کنند، در این صورت میتوان گفت هنوز هم کارآیی بازارها تا حد زیادی پابرجاست.
علی رغم رشد چشمگیر حوزه مالی رفتاری در دهههای اخیر، طرفداران فرضیه کارآیی بازارها انتقادات زیادی را بر این حوزه وارد کردهاند. یکی از این انتقادات، عدم وجود چارچوب تئوریک منسجم در این حوزه است، به این معنا که تحقیقات مالی رفتاری صرفا به شناسایی خطاهای رفتاری بسنده کرده و برخلاف تئوری مالی مدرن، هیچ چارچوب تئوریک منسجمی را برای توضیح رفتار سرمایهگذاران ارائه نکرده است. البته در سالهای اخیر تلاشهای بیشتری برای ارائه مدلهای تئوریک رفتاری انجام شده است.
یکی دیگر از انتقادات وارده ناهماهنگی و بعضا تناقض در ادعاهای مالی رفتاری است. طرفداران تئوری مالی مدرن بر این باورند که مالی رفتاری بعضا تورشهای متناقضی را مانند واکنش بیش از حد و واکنش کمتر از حد معرفی میکنند، نهایتا، عمده تحقیقات مالی رفتاری متمرکز بر رفتار خرد و فردی بوده و چگونگی ارتباط این رفتار با مشاهدات مربوط به رفتار جمعی سرمایهگذاران در بازارهای مالی کمتر مورد تحلیل قرار گرفته است.
در مجموع باید به این نکته اشاره داشت که مشاورین سرمایهگذاری در مشاورههایی که به سرمایهگذاران ارائه میکنند، بایستی مباحث مالی رفتاری را چه در سطح کلان و چه خرد در نظر داشته باشند.